۱۷- آخرین پرواز مارتین مکنلی (قسمت دوم)
آدمها همیشه در حال انتخاب هستن؛ بین پول و آزادی, بین عشق و پول و قطعا هر انتخابی تاوانی داره که باید پرداخت بشه روایت و
آدمها همیشه در حال انتخاب هستن؛ بین پول و آزادی, بین عشق و پول و قطعا هر انتخابی تاوانی داره که باید پرداخت بشه روایت و
مارتین مکنلی سوار ماشینش توی دیترویت اخباری شنید از یه هواپیماربای ناشناس؛ مردی که با یه تفنگ و چتر نجات هزاران دلار از دولت ایالات متحده
اون سالها اخبار یک قاتل سریالی روی شهر ویچیتا سایه انداخته بود. رادیوداشت در مورد این قاتل میگفت که تلفن خونهی روت فینلی به صدا دراومد.
شبی که تلفن خونهی روت فینلی به صدا دراومد اون تنها بود. روت فکرش رو هم نمیکرد که مرد پشت خط قراره خاطرات تلخ و سیاه
شبی که تلفن خونهی روت فینلی به صدا دراومد اون تنها بود. روت فکرش رو هم نمیکرد که مرد پشت خط قراره خاطرات تلخ و سیاه
خانوادهی خارامیو میدونستن که جسیکا الان توی خونهی اسکار گارسیاست، اما بدون حکم دادستانی اجازه نداشتن وارد اون خونه بشن؛ خونهی بتنی با یه تابلوی هشدار
فرناندو آراوخو یه ایدهی دیوانهوار داشت و اونو با دوست قدیمی خودش، بولستر هم مطرح کرد؛ من یه نقشه برای سرقت بانک دارم! روایت و تنظیم
دادگاه همیشه تقابلی بوده بین حقیقت و دروغ؛ اوبا چندلر روی صندلی متهم در دادگاهی نشسته به قضاوت خانم شفر و دادستانی خبره و باهوش به
سه زن خانواده راجرز سفرشون رو شروع کردن و با ماشین خودشون از شهر ونورت توی اوهایو به سمت فلوریدا حرکت کردن؛ سفری که همه چیز
سه زن خانواده راجرز سفرشون رو شروع کردن و با ماشین خودشون از شهر ونورت توی اوهایو به سمت فلوریدا حرکت کردن؛ سفری که همه چیز