اوایل دهه‌ی چهل میلادی، اردوگاه کار اجباری مایدانک در لهستان به صحنه مرگ هزاران نفر از غیرنظامیهای جنگ جهانی دوم تبدیل شده بود؛ یکی از افسرهای زندان و زندانبان ارشد مایدانک زنی بود با چکمه‌های نوک فولادی و لگدهای مرگبار، زنی به نام هرمینه براونشتاینر معروف به کوبیلا روایت، ترجمه […]
هایتی یا هائیتی جزیره‌ای توی دریای کارائیب مثل هر سرزمین دیگه، تاریخی پرفراز و نشیب داشته. این جزیره اوایل دهه 1990 میلادی با تولد یک گروه شبه نظامی به نام FRAPH (فراف یا فرپ) دستخوش اتفاقات عجیب و خشونت آمیزی شد. در اپیزود اول شروع کار اونها رو روایت میکنیم […]
حدس پلیس دانمارک مشارکت ۱۵ تا ۲۰ نفر در سرقت بزرگ کپنهاگ بود. حالا با داشتن اطلاعات چند نفر از متهمین شاید گره های کور این معما باز بشه روایت و تنظیم : شهاب جعفری حمایت مالی از پادکست جنون راه‌های ارتباط با ما: اینستاگرام توییتر تلگرام
پلیس دانمارک مدارک زیادی از سارقین نداشت. یک آئودی سوخته، یک جفت دستکش که توی یکی از کامیونهای حمل زباله جا مونده بود؛ اما تماسی از یک کارگاه تولیدی شن و ماسه، تیم کارآگاه توربن لوند رو به سرنخهای مهمی رسوند. روایت و تنظیم : شهاب جعفری حمایت مالی از پادکست […]
کامیونهای حمل زباله توی نقاط مختلف کپنهاگ در حال سوختن بودن و کف اتوبانها چهارتیغهایی ریخته بودن که ماشینها رو پنچر میکردن. پلیس کپنهاگ وقتی از سرقت باخبر شدن که خیابونها و بزرگراههای کپنهاگ بسته شده بودن، یک نقشه ماهرانه روایت و تنظیم : شهاب جعفری حمایت مالی از پادکست جنون […]
مارتین مک‌نلی سوار ماشینش توی دیترویت اخباری شنید از یه هواپیماربای ناشناس؛ مردی که با یه تفنگ و چتر نجات هزاران دلار از دولت ایالات متحده باج گرفته بود روایت و تنظیم : شهاب جعفری حمایت مالی از پادکست جنون راه‌های ارتباط با ما: اینستاگرام توییتر تلگرام
اون سالها اخبار یک قاتل سریالی روی شهر ویچیتا سایه انداخته بود. رادیوداشت در مورد این قاتل میگفت که تلفن خونه‌ی روت فینلی به صدا دراومد. اون شب تنها بود. روت فکرش رو هم نمیکرد که مرد پشت خط قراره خاطرات تلخ و سیاه سالهای دور رو زنده کنه. خاطراتی […]
شبی که تلفن خونه‌ی روت فینلی به صدا دراومد اون تنها بود. روت فکرش رو هم نمیکرد که مرد پشت خط قراره خاطرات تلخ و سیاه سالهای دور رو زنده کنه. خاطراتی که سالها مثل راز نگهشون داشته بود وفکر میکرد با ترک شهرش اونها رو پشت سر گذاشته روایت […]
خانواده‌ی خارامیو میدونستن که جسیکا الان توی خونه‌ی اسکار گارسیاست، اما بدون حکم دادستانی اجازه نداشتن وارد اون خونه بشن؛ خونه‌ی بتنی با یه تابلوی هشدار روی در ورودی «خطر حمله‌ی سگ» روایت و تنظیم : شهاب جعفری حمایت مالی از پادکست جنون راه‌های ارتباط با ما: اینستاگرام توییتر تلگرام
